English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3846 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phase out U به ترتیب خارج کردن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
imported U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
untune U بی ترتیب کردن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
circuitry U مداربندی کردن ترتیب مدارها
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
agrees U ترتیب دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
selectively U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
countermining U زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
ejects U خارج کردن
unship U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
phase out U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
eject U خارج کردن
bring out U خارج کردن
extraction U خارج کردن
expulse U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
ejected U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
to dress a salad with mayonnaise U مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
alphasort U مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
tabling U از دستور خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
disarms U از ضامن خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
lay on the table U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
write-off U از دفتر خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
disarm U از ضامن خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
reformat U فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب
derange U بی ترتیب کردن دیوانه کردن
disarranged U بی ترتیب کردن مختل کردن
wanton U بی ترتیب کردن شهوترانی کردن
disarrange U بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranges U بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranging U بی ترتیب کردن مختل کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits U بیرون دادن خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emitted U بیرون دادن خارج کردن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
riprap U سنگچینی بی ترتیب صدای وزش باد تند سنگریزی کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1Arousing
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com